<$BlogRSDURL$>

Thursday, September 24, 2009

امروز دیدم همشهری در ضمیمه دوچرخه یه مقاله کوتاه در مورد سریال مهاجران نوشته بود،خودم هم بعد از ظهری داشتم قسمت نهمش رو تماشا می کردم و خب حسرت می خوردم که چه طور در دوبله و نمایش قربانی سانسور شده و ما که اون موقع بچه بودیم و نمی فهمیدیم....هیچ از خودتون پرسیدید جان بیچاره چرا یهو اون طور عین اسب شروع کرد دویدن و اون قدر عجله داشت که دکتر دیتون مست-در دوبله فارسی گفتن دریا زده!- رو سپرد دست بن؟چه کار مهمی می تونسته داشته باشه؟خب معلومه،اون عاشق کلارا بود و بهش قول داده بود قبل از این که به سمت آدلاید حرکت کنن بیاد و ازش خواستگاری کنه،دقت کرده باشید کلارا به خاطر تاخیر جان پکر بود و میلی به مسافرت نداشت و به اصرار پدرش جلو افتاد،ولی خب از اونجا که عشق هر غیر ممکنی رو ممکن می کنه،جان چند کیلومتر رو با تمام قدرت می دوه و خودشو وسط جنگل به کلارا و خواهراش می رسونه و با توجه وقت کمی که داشته در کوتاهترین جملات ازش خواستگاری می کنه و بهش قول ازدواج می ده و بدو برمی گرده...دقت کنید آخر قسمت کلارا حسابی شارژ بود و بدو می رفت سمت آدلاید در حالی که خواهراش خسته بودن...خب حتما دلیل داشته دیگه!...حیف از اون اثر قشنگ،حیف از اون دوبلۀ خوب....می دونید،مهاجران زمانی دوبله شد که هنوز کارهای کارتونی جدی گرفته می شدن،البته الان هم اگه یه کار خوب ارائه بشه مدیرای دوبلاژ روش خوب کار می کنن ولی اون موقع ها،یعنی اوایل دهه شصت خورشیدی،همه کارها جدی گرفته می شد و خب انتخاب هایی هم که صدا و سیما انجام می داد از میون کارهای ارزشمند بود و مثل الان امثال دی جی مون و روبوتک صفحه های تلویزیون رو با زرق و برق بی محتواشون تسخیر نکرده بودن...کارتون ها مفهوم داشت،فیلنامه قوی و استخون بندی جوندار که هر کسی با هر سنی باهاش ارتباط برقرار می کرد...راجع به این موضوع در وبلاگم زیاد حرف زدم و نمی خوام دیگه تکرار کنم،فقط از اونجایی که سریال مهاجران خیلی دوست داشتم و دارم،می خوام اطلاعات شخصی خودم رو در موردش منتشر کنم،بلکه ادای دینی بشه به عشق دوران کودکیم.......... ؟
اگه اشتباه نکنم-خب چون سنم درست و حسابی به اون دوران قد نمی ده-این سریال اولین بار در اواخر سال شصت و دو پخش شد،مدیر دوبلاژش آقای ماهرو بود و گروهی از گوینده های تاپ که هنوز هم درجه یک محسوب می شن در نقش های اصلی حرف زدن که من اونهایی رو که یادمه و می شناسم اسم می برم،به ترتیب نقش: ؟
لوسی می:ناهید امیریان
کیت:فریبا شاهین مقدم
کلارا:مینو غزنوی
بن:مهوش افشاری
آقای پاپل:اکبر منانی
آقای پتی بل:مرحوم مهدی آژیر
بیلی:زهرا آقا رضا
گوینده هایی چون مرحوم کنعان کیانی،مرحوم عزت الله مقبلی،منوچهر والی زاده،محمد عبادی و خود آقای ماهرو در نقش های مختلف حرف زدن که خب شاید نقش آقای پارکر با اون صدای جالبش از همه به یاد موندنی تر باشه که آقای ماهرو جاش حرف می زده....سگ آقای پتی بل هم که جهانی شد و به عنوان سمبل بد ریختی افتاد سر زبون جوون ها و هنوز هم که هنوزه گاهی از دهن این و اون اسمش شنیده می شه.......در هر صورت یادش به خیر! ؟
آقا یکی بیاد این پاییز رو خاموش کنه،نیومده بدجوری گازشو گرفته!بابا به خدا سه ماه وقت داری دوش رو باز کنی روی سرمون ها!یه دفعه این جوری خالی می کنی می ترسم پنچر شی ها!ولی خداوکیلی هوا رو خیلی تمیز کرده،امروز بعد مدتها داشتم توی محلمون قدم می زدم اصلا عشق می کردم نفس بکشم...عجب هوای تمیز و معطری بود و محل ما هم که پردرخت،دیگه اکسیژن خالص بود که روانه ریه ها می شد....خدا این شرایط رو ازمون نگیره...آمین!راستی بچه ها،گروه خونی شما چیه؟چرا می پرسم؟اول بگید،بعد می گم،خوش باشید،شروع پاییز خوبی داشته باشید خصوصا اونهایی که امسال تازه رفتن سر کلاس دانشگاه...این لحظات دیگه تکرار نمی شه،تا بوی آکبندیش نرفته خوب ازش بهره ببرید،بعد عین مدرسه براتون عادی می شه،جای شما بودم یه جا در موردش می نوشتم تا بعدا فراموش نشه.... ؟

Labels:


|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com