Monday, July 27, 2009
خدا این سه چیزو ازم نگیره:نوشتن،اینترنت،ورزش!البته دو تای اول در کامپیوتر مستتر می شه ولی خب از اونجا که من به غیر از این وبلاگ در سر رسیدم هر روز مطالبی رو می نویسم کلیت جملۀ اول بیشتره...می شه گفت معتاد شدم به این سه چیز و در مواقعی که در سایر کارها به مشکلی بر می خورم،به این سه کار پناه می برم و سعی می کنم جای خالی شو با اونها پر کنم....الان شرایطم از نظر روحی به چهارسال پیش شبیه شده و شاید اگر این ورزش نبود،روحیه هه به صفر می رسید...عجیب بعد از ورزش کردن آرامش پیدا می کنم و روز بعدش با نوشتن،اون چیزی رو که در واقعیت قادر به انجامش نبودم،در سرزمینی که خودم خلق کردم انجام می دم...کتاب سوم به میانه رسیده،ولی هنوز نمی خوام چیزی ازش منتشر کنم،خودخواه نیستم ولی بهم حق بدید که حاصل ده سال تلاشم رو مفت در اختیار عموم قرار ندم،همون دو جلد رایگان رو ازم قبول کنید،ایشالا جلد سوم رو اگه خوشتون اومده بود پول می دید و از کتابفروشی می خرید...امروز در روزنامه خوندم که این جناب صفار رو از وزارت ارشاد خلع کردن،هرچند امیدی به جایگزینش هم نیست،ولی شاید،باز تاکید می کنم شاید،این بار با دفعات قبل فرق کنه....؟
خلاصه در دورانی که روزگار بد ما رو نقره داغ کرده داریم این شکلی پیش می ریم،با روزگار قهرم،حتا چشم نداره یه موفقیت ساده رو بهم ببینه،باز نگید سعی کن فلان کنی و بهمان،شما بیرون گود نشستید و می گید لنگش کن،از کجا می دونید که من بارها و به طرق مختلف سعی نکرده باشم فک این روزگار حروم لقمه رو خورد بکنم و نشده؟گاهی احساس می کنم تعمدی در کاره،به قول خرافاتی ها انگاری نفرینی در کار هست که نخواد من به اون چیزی که می خوام برسم،در هر صورت من یاد نگرفتم که به راحتی صحنه رو خالی کنم،تا آخرش ادامه می دم،فوقش اینه که اون قدر می گذره که عمرم تموم شه ولی این روزگار نفهم خواهد دید که یکی هست از خودش کله خر تر!.....خب دیگه برم،از تمرین سه ساعتۀ شائولین برگشتم و حسابی خسته ام،ولی بچه ها ورزش کنید،خیلی در تقویت روحیه مفیده....خوش باشید،تا بعد! ؟
|
خلاصه در دورانی که روزگار بد ما رو نقره داغ کرده داریم این شکلی پیش می ریم،با روزگار قهرم،حتا چشم نداره یه موفقیت ساده رو بهم ببینه،باز نگید سعی کن فلان کنی و بهمان،شما بیرون گود نشستید و می گید لنگش کن،از کجا می دونید که من بارها و به طرق مختلف سعی نکرده باشم فک این روزگار حروم لقمه رو خورد بکنم و نشده؟گاهی احساس می کنم تعمدی در کاره،به قول خرافاتی ها انگاری نفرینی در کار هست که نخواد من به اون چیزی که می خوام برسم،در هر صورت من یاد نگرفتم که به راحتی صحنه رو خالی کنم،تا آخرش ادامه می دم،فوقش اینه که اون قدر می گذره که عمرم تموم شه ولی این روزگار نفهم خواهد دید که یکی هست از خودش کله خر تر!.....خب دیگه برم،از تمرین سه ساعتۀ شائولین برگشتم و حسابی خسته ام،ولی بچه ها ورزش کنید،خیلی در تقویت روحیه مفیده....خوش باشید،تا بعد! ؟
|