<$BlogRSDURL$>

Monday, January 12, 2009

خب از دوستانی که پستهای جدیدم رو کامل متوجه شدن عذرخواهی می کنم...راستش من کلا وقتی دلم می گیره می رم یه جای خلوت می شینم با خودم اون قدر کلنجار می رم تا مشکلم حل بشه...دست خودم نیست،از بچگی این طوری بودم ...ولی خب این که می گم دلم می گیره صرفا به اون معنی نیست که غمگین باشم یا افسردگی گرفته باشم،گاهی بعضی فکرها چنان توی سرم آشیونه می کنه که ازش رهایی ندارم و تا یه جا نشینم و درست و حسابی تحلیلش نکنم خلاصی ندارم،اون موقع است که تراوشات ذهنی این بنده سراپا تقصیر به شکلی پستهایی که قبلا خوندید بروز پیدا می کنه که خب چون منسجم و به زبون سلیس ترجمه نشده،جز خودم کسی ازش سر در نمی آره...گاهی فراموش می کنم که غیر از خودم قراره چند نفر دیگه هم این وبلاگ رو بخونن و اگه نفهمن چی گفتم بعد دو سه مرتبه می رن و پشت سرشون رو هم نگاه نمی کنن،در هر صورت فعلا که دغدغه فکریم تا حد زیادی برطرف شده و می تونم به زبون همیشگی صحبت کنم!(چشمک)...دو سه روزی اصفهان بودم جای دوستان خالی هوا بسیار عالی بود،خبر دار شدم که تهران برف اومده و جالبه که من الان چند ساله که این موقعها وقتی در ماموریت هستم تهران برف اومده انگاری ننه سرما تنظیم کرده باشه در نبودم حال پخش کنه!!...زمینی دیشب حرکت کردیم و چشمتون روز بد نبینه طرفهای دلیجان چنان برفی می اومد،ماشین ما کمک دار بود البته و ایمن،ولی خب از دست آرتیست بازی های بعضی ها که پراید رو با هواپیما اشتباه گرفته بودن مرارتها کشیدیم....بگذریم،خاطره جالبی بود،خصوصا توقفمون در رستوران بین راهی به اسم سعادت که صاحبش مدعی بود شصت سال رستورانش قدمت داره و اگه بدونید چه برنجی بهمون داد!من که پنج قاشق هم نخوردم....بعد هم که در زیر دونه های ریز و سریع برف قدمی زدیم و در همون نیم ساعتی که شام خوردیم دیدیم ارتفاع برف قشنگ دو سه سانتی زیاد شده....برفی می اومد ها....امروز خیلی سرحال و خوشحالم و می خوام این احساس خوبم رو با شما قسمت کنم...پس هر کسی اول از همه این پست رو خوند بدونه که من قسمت گندهه احساس خوبم رو تقدیمش می کنم به این امید که براش مفید باشه و روز خوبی رو پیش رو داشته باشه....به قول لئونورا فنتون:شاداب باش،پرواز پرنده ها را نظاره کن....................... ؟

Labels:


|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com