<$BlogRSDURL$>

Tuesday, August 12, 2008

بالاخره تموم شد...هم فرصتم و هم کتابم...و خب اینو باید بذارم به حساب بخت بلندم که تموم شدن فرصتم با کتابم مقارن شد...حالا کی باز فرصتی پیش بیاد که بتونم جلد سومش رو بنویسم دیگه معلوم نیست...اگه قد داد،حتما می نویسمش، نداد،راز سرنوشت شخصیتهای بی شمار کتابم با خودم محو می شه....خسته ام....خیلی این مدت به خودم فشار آوردم،ولی خب خوشحالم که نتیجه داد...کتاب دوم آواز درنا هم بالاخره خلق شد،یه بازخونی می کنم و بعد می ذارمش روی سایت،خبرشو به علاقمندان می دم....فعلا گیجم و به کمی بازیابی نیاز دارم.............................................. ؟

آرزوی محالم:چی می شد اون قدر تمکن و قدرت داشتم که می تونستم فارغ از هر گونه نگرانی و قید و بند،اونی که دلم می خواست و بدون هیچ بهونه ای به دلم می شینه رو انتخاب کنم؟ای کاش می دونستی امروز صبح که بیدار شدم چقدر دلم تو رو می خواست! ؟

Labels:


|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com