Thursday, July 24, 2008
چند روز پیش که داشتم واسه خودم تنهایی تو محلمون قدم می زدم و فکر می کردم،به این نتیجه رسیدم که من باید دست کم دویست سیصد سال پیش و در زمان ایلخان ها و خوانین به دنیا می اومدم چون عجیب احساس می کنم از نظر بلندپروازی،آزمندی و طمع به اونها رفتم...همه چیز رو دوست دارم برای خودم به دست بیارم...همه چیزو! ؟
صحبتم با روزگار:بذار اونها با دلخوشی های کوچکشون پشتگرم باشن...به چنان موفقیت،محبوبیت و ماندگاری ای برسم که اونها به خواب هم نبینن!یه روزی همه جست و جوم خواهند کرد و برای همیشه دورم جمع خواهند شد،موفقیتهای شما ارزونی خودتون! ؟
|
صحبتم با روزگار:بذار اونها با دلخوشی های کوچکشون پشتگرم باشن...به چنان موفقیت،محبوبیت و ماندگاری ای برسم که اونها به خواب هم نبینن!یه روزی همه جست و جوم خواهند کرد و برای همیشه دورم جمع خواهند شد،موفقیتهای شما ارزونی خودتون! ؟
Labels: صحبتی با روزگار
|