Thursday, May 01, 2008
خب به سلامتی شب دهم اردیبهشت هم طبق سنت هر ساله دو تا منور به یاد آرزو در روز تولدش در کردیم که خالی از لطف نبود،میون شلیکهای اولی یه خانومه که می خواست از کنارمون رد بشه برگشته بهمون می گه:آقا می شه خاموشش کنین تا من رد شم؟...سر شلیک دومی هم دوتا فینچ که شاید مجموع سن شون رو هم دیگه به سن من نرسه برگشتن با ناز و غمزه می فرماین مگه الان چهارشنبه سوریه؟!..خلاصه که ما به هر ترتیبی بود ولو برای چند دقیقه یاد و خاطره ای که برامون محترم بود رو زنده کردیم و لحظات خوبی رو داشتیم.......خب عزیزان من به احتمال قریب به یقین یه دو سه روزی نیستم،می رم شمال ویلای یکی از دوستانم و می دونم دلتون برام تنگ می شه و برام سفر خوبی رو آرزو می کنین،پس تا روز دوشنبه که بر می گردم بچه های خوبی باشین و شب مسواک بزنین و مشقهاتون رو بنویسین و مامانی رو اذیت نکنین.....خوش بگذره بهم و به شما بیشتر،به امید دیدار،بای بای!............ ؟
|
Labels: آخر خود تحویل گیری
|