Friday, February 15, 2008
خانواده!خانواده!و باز هم خانواده!....دیشب هوا یه عطر و بویی پیدا کرده بود،نه فکر کنی به خاطر ولنتاین می گم،که اصلا همین که پامو گذاشتم تو کوچه و در تاریکی پر رمز و راز و سکوت و خلوتی محیط اطرافم شروع به قدم زدن کردم،بوشو احساس کردم،بوی بهار!بوی زنده شدن تدریجی طبیعت...بالاخره سرما شروع کرد بار و بندیلشو بستن،حالا ممکنه باز یه ضرب شستی نشون بده و دو سه روزی چتر سفیدشو روی سر من و شما باز بکنه،ولی رفتنیه،دوره ات به سر رسیده ننه سرما،امسال هم که از سالهای قبل بیشتر غر و لند کردی و خب،فکر می کنم تلافی چند سال رو یه جا در آوردی،حالا می تونی با خیالی راحت و روحی سبک خودت رو برای رفتن آماده کنی....آه راستی داشتم می گفتم خانواده....جای همه اونهایی که به فراخوان جواب ندادن در جمع خونوادگی دیشب ما خالی بود،چی فکر کردید؟که من می شینم زانوی غم بغل می گیرم؟اصلا کی گفته تو روز ولنتاین حتما باید به دوست دختر یا دوست پسرت هدیه بدی؟مگه بی اف و جی اف از مادر و پدر آدم عزیزتر می شن؟چی؟برای تو می شن؟خوش به حالت که می شن،چون برای من نمی شن!(چشمک پیروزمندانه!)...بله،من دیشب یه دستم یه قلب سرخ روباندار بود و دست دیگرم یه جعبه شکلات،اهدایی از دوستی گرامی(که من همین جا از محبتشون تشکر می کنم و استدعا می کنم لطف کنن اینجا کامنت نذارن و خودشون رو لو ندن،امیدوارم این مطلب داخل پرانتز رو با دقت خونده باشن،متشکرم!)،موقع شام بود،مادرم صدامون می زد،وقتی رسیدم سر میز،به مادرم گفتم:می گن در روز ولنتاین به کسی که از صمیم قلب دوستش داری باید هدیه بدی،ما هم این قلب رو به شما تقدیم می کنیم!...بنده خدا مادرم یه لحظه چشماش گرد شد و هاج و واج به قلبی که کف دستش گذاشته بودم نگاه کرد و بعد به خودش اومد و با یه خوشحالی که من با تمام خوشحالی های این دنیا نه عوض می کنم و نه مقایسه گفت:وای مرسی!....در حالی که مادرم روم رو می بوسید، من جعبه شکلات رو باز کردم و به خانواده گفتم:حالا دهنتون رو شیرین کنید!........ ؟
می بینی؟از اولش هم گفته بودم نیاز به نصیحت ندارم،خودم تحت هر شرایطی سعی می کنم بهترین بهره رو از موقعیت به دست اومده ببرم،حالا صادقانه بگو،حسودیت نشد که نتونستی جای مادرم باشی؟کی واقعا ضرر کرد؟من که فرصتی ایجاد کردم تا برای یک شب بتونی در بالاترین نقطه احترامم قرار بگیری و یا تو که به حرفم خندیدی و شوخی گرفتیش؟
پی نوشت:این پاراگراف آخر رو خطاب به فرد خاصی ننوشتم،حالا اگر عزیزی هم به خودش گرفت،خودش می دونه چون من مطلقا به هیچ کامنتی که در این باره باشه جواب نخواهم داد،از همه دوستانی که با پی ام،آف و یا مسیج منو مورد لطف قرار دادن و ولنتاین رو بهم شاد باش گفتن تشکر می کنم،قلبتون شاد،روحتون سبک،جسمتون سالم و سر بلند و پیروز باشید...ولنتاین مبارک! ؟
|
می بینی؟از اولش هم گفته بودم نیاز به نصیحت ندارم،خودم تحت هر شرایطی سعی می کنم بهترین بهره رو از موقعیت به دست اومده ببرم،حالا صادقانه بگو،حسودیت نشد که نتونستی جای مادرم باشی؟کی واقعا ضرر کرد؟من که فرصتی ایجاد کردم تا برای یک شب بتونی در بالاترین نقطه احترامم قرار بگیری و یا تو که به حرفم خندیدی و شوخی گرفتیش؟
پی نوشت:این پاراگراف آخر رو خطاب به فرد خاصی ننوشتم،حالا اگر عزیزی هم به خودش گرفت،خودش می دونه چون من مطلقا به هیچ کامنتی که در این باره باشه جواب نخواهم داد،از همه دوستانی که با پی ام،آف و یا مسیج منو مورد لطف قرار دادن و ولنتاین رو بهم شاد باش گفتن تشکر می کنم،قلبتون شاد،روحتون سبک،جسمتون سالم و سر بلند و پیروز باشید...ولنتاین مبارک! ؟
Labels: حرفهای خودم با خودم
|