Wednesday, October 17, 2007
می بینم که سر و کله همه تون ظرف این دو سه روز پیدا شده!اونم چه نوادری!ریحانه...مریم.....منو بگو که می خواستم به تصور کساد شدن دکون وبلاگم،کرکره شو بکشم....پس معلوم شد همین دور و برها بودید و آمار نمی دادید...خیلی خب...من می دونم و شما ها!اصلا ببینم،کدومتون متوجه شد که من لینک کتابم رو مدتیه برای همه قابل دسترسی کردم؟هیچ به گوشه سمت راست صفحه اون بالا دقت کردین؟یادتونه قبلا چی نوشته بود؟حالا چی نوشته؟
جواب مراجعه کنندگان به ترتیب اومدن: ؟
سوشیانسه:چه به آینده بد بینی!این جوری باشه که باید یه بارکی دکون زندگی رو توی زمین تخته کنیم بره که!یه کم امیدوارانه فکر کن،خودمون نابود کردیم،خودمون هم باید درستش کنیم،مگه نه سوشی جون؟راستی کدوم پرانتز خوب کار نمی کنه؟بگو تا خودم با ولیش صحبت کنم! ؟
عسل بابا:شما هم که شمشیر رو از رو بستی!خوبه اداره زمین رو ندادن دست شما و سوشی جون!دو روزه فناش می کردین!به نظرت باید بذاریم همه چی از دست بره یا درستش کنیم؟چند تا بارون دوست داشتنی رو تجربه کردی تا به حال؟آیا برات مهم نیست که همین لذتی رو که از قدم زدن زیر بارون می بری،نوادگانت در آینده هم بتونن ببرن؟
سارای...(چشمک):کدوم ضمینه سارا خانوم؟اگه خدا کریم بود که جلوی رشد خورشید رو می گرفت تا هرچی زیبایی و دار و درخت هست رو نابود نکنه!راستی عیدت مبارک! ؟
عسلی:می بینم که عسلها پشت سر سوشی خانوم تظاهرات راه انداختن!من فکر می کنم قبل از نفت و گاز شدن یه کاری بکنیم که به درد آیندگان بخوره،با محکوم کردن آینده چی به دست می آریم؟راستی این آدرس وبلاگی که دادی ظاهرا مشکل داره،من هر کاری کردم نتونستم بهش دسترسی پیدا کنم،راهنمایی بفرمایید لطفا! ؟
ریحانه:دختر خاله جون خیلی ممنون که به خواهشم توجه کردی!همین نکات ظریفته که باعث می شه شما تا این برای من دوست داشتنی جلوه کنید!بنده هم عارضم به خدمتتون اون روزی که تشریف بردید طبقه بالای موتور خونه و پاهاتون رو جلوی اون بخاری دراز کردید و به من که در آتش می سوختم ریشخند زدید حتما یادتون باشه که متن کارنامه تون رو با صدای بلند برام بخونید!قول می دی دخترخاله؟
مریم:به به،مریم خانوم!راه گم کردید....این طرفها!می گفتید یه آب و جارویی می کردیم وبلاگمون رو!به قول ریحانه جانم برایتان بگوید که بنده شکی در این که مرگ حقه ندارم،اون چیزی که به نظر من حق نیست از دست رفتن این همه زیبایی و پیشینه اس که ظاهرا برای هیچ یک از مراجعه کنندگان مهم نبوده!در ضمن عزیزم شما خیلی وقته تشریف نمی آوردید،همه نگرانتون شده بودن،اینه که اسمتون رو گذاشتیم در لیست گمشدگان بلکه هرچه زودتر پیدا بشید....حالا واقعا پیدا شدی یا.....؟
پی نوشت برای سوشیانسه:من آپم!اشکالی داره اینجا بگم؟
پی نوشت برای ریحانه:زبون ژاپنیت خوب شد؟
پی نوشت برای عسل بابا:نتیجه مراجعه ات به دکتر چی شد؟
پی نوشت برای هیرودیا:نمی خوای سنت شکنی کنی؟جای کامنتت خالیه ها! ؟
پی نوشت برای فاتیما:تو هم بسه دیگه!بیا چهار خط کامنت بنویس!از اون سر دنیا می آن اینجا کامنت می دن اون وقت تو گربه زبونتو خورده؟
پی نوشت برای مهرناز:مهرناز خانوم کم پیدا شدید ها!این رسمش نبود! ؟
پی نوشت برای ژینوس:می دونم این کامنت رو نمی خونی،ولی باقی دوستان به ژینوس بگن که من این یه خط رو به یاد اون نوشتم! ؟
پی نوشت به همه:پاراگراف دوم پست چهارم اکتبرم رو(دو پست قبل) کدومتون نخونده؟چرا فقط جواب سوشی جان اومد پس؟؟؟
|
جواب مراجعه کنندگان به ترتیب اومدن: ؟
سوشیانسه:چه به آینده بد بینی!این جوری باشه که باید یه بارکی دکون زندگی رو توی زمین تخته کنیم بره که!یه کم امیدوارانه فکر کن،خودمون نابود کردیم،خودمون هم باید درستش کنیم،مگه نه سوشی جون؟راستی کدوم پرانتز خوب کار نمی کنه؟بگو تا خودم با ولیش صحبت کنم! ؟
عسل بابا:شما هم که شمشیر رو از رو بستی!خوبه اداره زمین رو ندادن دست شما و سوشی جون!دو روزه فناش می کردین!به نظرت باید بذاریم همه چی از دست بره یا درستش کنیم؟چند تا بارون دوست داشتنی رو تجربه کردی تا به حال؟آیا برات مهم نیست که همین لذتی رو که از قدم زدن زیر بارون می بری،نوادگانت در آینده هم بتونن ببرن؟
سارای...(چشمک):کدوم ضمینه سارا خانوم؟اگه خدا کریم بود که جلوی رشد خورشید رو می گرفت تا هرچی زیبایی و دار و درخت هست رو نابود نکنه!راستی عیدت مبارک! ؟
عسلی:می بینم که عسلها پشت سر سوشی خانوم تظاهرات راه انداختن!من فکر می کنم قبل از نفت و گاز شدن یه کاری بکنیم که به درد آیندگان بخوره،با محکوم کردن آینده چی به دست می آریم؟راستی این آدرس وبلاگی که دادی ظاهرا مشکل داره،من هر کاری کردم نتونستم بهش دسترسی پیدا کنم،راهنمایی بفرمایید لطفا! ؟
ریحانه:دختر خاله جون خیلی ممنون که به خواهشم توجه کردی!همین نکات ظریفته که باعث می شه شما تا این برای من دوست داشتنی جلوه کنید!بنده هم عارضم به خدمتتون اون روزی که تشریف بردید طبقه بالای موتور خونه و پاهاتون رو جلوی اون بخاری دراز کردید و به من که در آتش می سوختم ریشخند زدید حتما یادتون باشه که متن کارنامه تون رو با صدای بلند برام بخونید!قول می دی دخترخاله؟
مریم:به به،مریم خانوم!راه گم کردید....این طرفها!می گفتید یه آب و جارویی می کردیم وبلاگمون رو!به قول ریحانه جانم برایتان بگوید که بنده شکی در این که مرگ حقه ندارم،اون چیزی که به نظر من حق نیست از دست رفتن این همه زیبایی و پیشینه اس که ظاهرا برای هیچ یک از مراجعه کنندگان مهم نبوده!در ضمن عزیزم شما خیلی وقته تشریف نمی آوردید،همه نگرانتون شده بودن،اینه که اسمتون رو گذاشتیم در لیست گمشدگان بلکه هرچه زودتر پیدا بشید....حالا واقعا پیدا شدی یا.....؟
پی نوشت برای سوشیانسه:من آپم!اشکالی داره اینجا بگم؟
پی نوشت برای ریحانه:زبون ژاپنیت خوب شد؟
پی نوشت برای عسل بابا:نتیجه مراجعه ات به دکتر چی شد؟
پی نوشت برای هیرودیا:نمی خوای سنت شکنی کنی؟جای کامنتت خالیه ها! ؟
پی نوشت برای فاتیما:تو هم بسه دیگه!بیا چهار خط کامنت بنویس!از اون سر دنیا می آن اینجا کامنت می دن اون وقت تو گربه زبونتو خورده؟
پی نوشت برای مهرناز:مهرناز خانوم کم پیدا شدید ها!این رسمش نبود! ؟
پی نوشت برای ژینوس:می دونم این کامنت رو نمی خونی،ولی باقی دوستان به ژینوس بگن که من این یه خط رو به یاد اون نوشتم! ؟
پی نوشت به همه:پاراگراف دوم پست چهارم اکتبرم رو(دو پست قبل) کدومتون نخونده؟چرا فقط جواب سوشی جان اومد پس؟؟؟
Labels: my dear D...
|