<$BlogRSDURL$>

Thursday, October 04, 2007

جاتون خالی سرما که خوردیم هیچ،زد به شش ام و خلاصه یه پنادور رو مهمون آقای دکتر بودیم...هرچند من که از آمپول خوشم می آد!درست برعکس دوره بچگیم که کافی بود بگن آمپول تا درمانگاه رو هوا بره....خنده دار بود موقع تزریق،خانوم پرستاره رو بهم کرد و گفت:این آمپول خیلی سوزش و درد داره،اگه بعد تزریق درد داشتین از کیسه آب گرم استفاده کنین و محل تزریق رو با روغن ماساژ بدین....بعد اومد تزریق کنه برگشته بهم می گه: شما چقدر عضله باسنتون سفته!ورزش می کنین؟.....خنده ام گرفته بود اساسی،جالب این که به جز همون درد فرو کردن سوزن هیچی،خدا می دونه هیچی،احساس نکردم!جوری که بعد تزریق برگشتم به پرستاره می گم:دردش بعدا می آد دیگه چون الان که درد نگرفت.....خندید................. ؟
قابل توجه اون دسته از دوستانی که کتاب اول منو کامل خوندن......نوشتن چهار فصل از کتاب دوم رو تموم کردم و از اونجا که می خوام در حین نوشتن کتاب دوم ارتباط بیشتری با خواننده هام داشته باشم و نظراتشون رو در کارم لحاظ بکنم،فقط برای اونهایی که کتاب اول رو خوندن،می خوام این چهار فصل رو در اختیارشون قرار بدم و هدفم اینه که دوستان زحمت بکشن بعد مطالعه هر ایرادی که به ذهنشون می رسه(تکرار می کنم من ایراد کارم رو می خوام،از تعاریف و تمجیدهاتون پیشاپیش سپاسگزارم،ممنون از محبتتون!)بهم منتقل کنن،بنابراین اون دسته از دوستانی که در پیش شرطی که عنوان کردم قرار می گیرن لطفا بهم ایمیل هاشون رو لطف بکنن تا فایل چهار فصل اول رو براشون ارسال کنم،با تشکر ؟

Labels:


|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com