Monday, August 13, 2007
چند روز پیش تو وبلاگ مهتاب خانوم بود که دیدم برام نوشته که دعوت شدم،بدون هیچ توضیح اضافی...من هم که از حرف ایشون سر در نیاورده بودم،گفتم لابد همین طوری گفته تا این که امروز تو وبلاگ ابربهار دیدم باز نوشته دعوت شدی و خب چون توضیحات کافی اول پست نوشته شده بود،اینجانب آی کیوی اعظم بالاخره فهمیدم کجا دعوت شدم،به یه بازی با یه سوال اصلی و سه زیر سوال به شرح زیر: ؟
اگه قرار باشه یه فیلم از زندگی شما ساخته بشه: ؟
یک)اتفاقات مهم زندگیتون که باید حتما بهشون اشاره بشه کدوما هستن؟
دو)اتفاقات مهمی که بهشون اشاره نشه خیلی بهتره؟
سه)خلاصه ای از اخلاقتون به اضافه ی شخصیت و غیره که باید بهش اضافه بشه؟
چهار)چه هنرپیشه ای رو برای ایفای نقش خودتون انتخاب می کنین؟
خب،اونهایی که وبلاگ منو از قدیم می خونن احیانا باید یادشون باشه که من قبلا یه پستی تو این مایه ها نوشتم،کلا یکی از علاقمندیهای من،داستان ساختن از روی محیط اطرافم،کسانی که می شناسم و حدس زدن شخصیت دور و بری هامه،یه پست هم قبلا نوشتم که توش خصوصیات کسانی رو که بهم سر می زنن رو بر اساس نوع کامنت گذاشتنشون نوشته بودم که از محتوای جوابها معلوم شد که حدسیاتم چندان هم دور از واقعیت نبوده!به هر جهت چون این یه بازیه و من نمی خوام خرابش کنم،ضمن این که همه شما به خصوص هیرودیا و عسلی رو به این بازی دعوت می کنم،خودم به سوالای بالا یکی یکی جواب می دم: ؟
جواب سوال اول)دوست دارم افرادی که در زندگیم تاثیر گذار بودن،نحوه ارتباطشون با من و میزان تاثیر گذاری شون به خوبی نشون داده بشه،به خصوص مادرم....به عنوان یک مرد افتخار می کنم که همیشه در زندگیم زن(و در کل جنس مخالفم)یک عنصر تاثیر گذار و انگیزه بخش بوده و خب سرآمد اونها مادرمه که اگر من امروز از چیزی بهره مند هستم،اگر به جایی رسیدم،اگر موفقیتی کسب کردم بدون شک مرهون زحمات،دلسوزی و دقت نظر ایشون بوده و آرزو دارم روزی بتونم ارزشمندترین اثرم رو با اقتباس از شخصیت مادرم بنویسم. ؟
جواب سوال دو)نه!اگه قرار باشه روزی فیلمی بر اساس سرگذشت من ساخته بشه دوست دارم به همون اندازه که به جنبه های مثبتم می پردازه،جنبه های منفیم رو هم نشون بده...در اکثر فیلمهایی که از روی زندگی مشاهیر ساخته شده ناخواسته شاهد اون هستیم که کارگردان سعی کرده با پرداختن صرف به وجوه خوب اون شخص،ازش یه حالت اسطوره ای و نمادین بسازه که خب من اون رو غیر واقعی می دونم چون همون جور که آدم بد مطلق نداریم،خوب مطلق هم وجود نداره،این برآیند خوبی و بدی ماست که باعث می شه دیگران درمورد ما قضاوت کنن و ما رو خوب یا بد توصیف کنن،به عنوان کسی که قراره روزی سرگذشتش به فیلم تبدیل بشه از کارگردان می خوام واقعیت رو بی کم و کاست به تصویر بکشه،همون جور که بوده،نه دلم می خواد الکی بزرگ بشم،نه بی دلیل مورد اهانت قرار بگیرم،همون جور که بودم!مرسی آقا یا خانوم کارگردان! ؟
جواب سوال سه)خب،جدی و در عین حال شوخم،مرموزم،شیطونم،بدجنسم، ساده ام،واقعگرا و خیالپردازم،به طبیعت و هنر علاقمندم،از آدمهای فضول و چاپلوس خیلی بدم می آد،هم بی رحمم هم دل رحم،بچه ها رو دوست دارم،بزرگترها رو دوست ندارم،اتاقم رو به همه جای دنیا ترجیح می دم،مغرورم و در ظاهر بی اعتنا ولی کمتر چیزی از چشمم پنهان می مونه،حافظه ام خوبه،نوشتن رو به اندازه نفس کشیدن و غذا خوردن دوست دارم،اگه از یک دختر خوشم بیاد نه باهاش حرف می زنم و نه نگاهش می کنم بلکه راجع بهش می نویسم و ازش نقاشی می کشم،فیلم زیاد تماشا می کنم،به یاد ندارم در ده سال گذشته قبل از خواب بدون مسواک زدن و نخ دندون کشیدن خوابیده باشم،تنبلم،از جسیکا آلبا،آنجلینا جولی و کمرون دیاز و ترانه علی دوستی و گلشیفته فراهانی خوشم می آد،گوشت و موز خیلی دوست دارم و می خورم،می تونم دو دقیقه نفسم رو زیر آب نگه دارم و بیشتر از اون رو امتحان نکردم ولی شاید بتونم،چیزی رو فراموش نمی کنم،از سه چهار سالگیم کلی خاطره دارم،کارتون دوست دارم،شلوار جین زیاد می پوشم،روزگاری می تونستم ده دوازده تا صدا تقلید کنم،از گروه تاتو خوشم می آد،طرفدار پر و پا قرص آثار مونت گومری و مارکز هستم...بسه دیگه،واسه یه فیلم ساختن که آدم این قدر خودشو لو نمی ده! ؟
جواب سوال چهار)خب،فکر نمی کنم به این راحتی کسی بتونه نقش منو بازی کنه،چون نه خوش تیپم،نه خوش قد و بالا،هنر پیشه های ما هم که قربونش برم همه از لا زر ورق در اومدن و تیپشون به تیپ برد پیت دهن کجی می کنه،فکر می کنم کارگردان مثل آقای بیضایی از نابازیگر استفاده کنه بهتر باشه،برای خودت می گم آقای کارگردان،می ترسم خیلی علاف بشی! ؟
خب،این بود شرح حال بنده،نمی دونم کدومتون بعد من این بازی رو دست می گیرید،ولی خب ممنون از مهتاب و ابر بهار به خاطر دعوتشون،اومده بودم که خاطره جشن عروسی دوستم رو تعریف کنم که خب عرق بازی شدیم و داستانش بمونه واسه سری بعد که اگه حس و حالی بود براتون تعریف کنم چون خالی از لطف نیست....خوش باشید بچه ها! ؟
|
اگه قرار باشه یه فیلم از زندگی شما ساخته بشه: ؟
یک)اتفاقات مهم زندگیتون که باید حتما بهشون اشاره بشه کدوما هستن؟
دو)اتفاقات مهمی که بهشون اشاره نشه خیلی بهتره؟
سه)خلاصه ای از اخلاقتون به اضافه ی شخصیت و غیره که باید بهش اضافه بشه؟
چهار)چه هنرپیشه ای رو برای ایفای نقش خودتون انتخاب می کنین؟
خب،اونهایی که وبلاگ منو از قدیم می خونن احیانا باید یادشون باشه که من قبلا یه پستی تو این مایه ها نوشتم،کلا یکی از علاقمندیهای من،داستان ساختن از روی محیط اطرافم،کسانی که می شناسم و حدس زدن شخصیت دور و بری هامه،یه پست هم قبلا نوشتم که توش خصوصیات کسانی رو که بهم سر می زنن رو بر اساس نوع کامنت گذاشتنشون نوشته بودم که از محتوای جوابها معلوم شد که حدسیاتم چندان هم دور از واقعیت نبوده!به هر جهت چون این یه بازیه و من نمی خوام خرابش کنم،ضمن این که همه شما به خصوص هیرودیا و عسلی رو به این بازی دعوت می کنم،خودم به سوالای بالا یکی یکی جواب می دم: ؟
جواب سوال اول)دوست دارم افرادی که در زندگیم تاثیر گذار بودن،نحوه ارتباطشون با من و میزان تاثیر گذاری شون به خوبی نشون داده بشه،به خصوص مادرم....به عنوان یک مرد افتخار می کنم که همیشه در زندگیم زن(و در کل جنس مخالفم)یک عنصر تاثیر گذار و انگیزه بخش بوده و خب سرآمد اونها مادرمه که اگر من امروز از چیزی بهره مند هستم،اگر به جایی رسیدم،اگر موفقیتی کسب کردم بدون شک مرهون زحمات،دلسوزی و دقت نظر ایشون بوده و آرزو دارم روزی بتونم ارزشمندترین اثرم رو با اقتباس از شخصیت مادرم بنویسم. ؟
جواب سوال دو)نه!اگه قرار باشه روزی فیلمی بر اساس سرگذشت من ساخته بشه دوست دارم به همون اندازه که به جنبه های مثبتم می پردازه،جنبه های منفیم رو هم نشون بده...در اکثر فیلمهایی که از روی زندگی مشاهیر ساخته شده ناخواسته شاهد اون هستیم که کارگردان سعی کرده با پرداختن صرف به وجوه خوب اون شخص،ازش یه حالت اسطوره ای و نمادین بسازه که خب من اون رو غیر واقعی می دونم چون همون جور که آدم بد مطلق نداریم،خوب مطلق هم وجود نداره،این برآیند خوبی و بدی ماست که باعث می شه دیگران درمورد ما قضاوت کنن و ما رو خوب یا بد توصیف کنن،به عنوان کسی که قراره روزی سرگذشتش به فیلم تبدیل بشه از کارگردان می خوام واقعیت رو بی کم و کاست به تصویر بکشه،همون جور که بوده،نه دلم می خواد الکی بزرگ بشم،نه بی دلیل مورد اهانت قرار بگیرم،همون جور که بودم!مرسی آقا یا خانوم کارگردان! ؟
جواب سوال سه)خب،جدی و در عین حال شوخم،مرموزم،شیطونم،بدجنسم، ساده ام،واقعگرا و خیالپردازم،به طبیعت و هنر علاقمندم،از آدمهای فضول و چاپلوس خیلی بدم می آد،هم بی رحمم هم دل رحم،بچه ها رو دوست دارم،بزرگترها رو دوست ندارم،اتاقم رو به همه جای دنیا ترجیح می دم،مغرورم و در ظاهر بی اعتنا ولی کمتر چیزی از چشمم پنهان می مونه،حافظه ام خوبه،نوشتن رو به اندازه نفس کشیدن و غذا خوردن دوست دارم،اگه از یک دختر خوشم بیاد نه باهاش حرف می زنم و نه نگاهش می کنم بلکه راجع بهش می نویسم و ازش نقاشی می کشم،فیلم زیاد تماشا می کنم،به یاد ندارم در ده سال گذشته قبل از خواب بدون مسواک زدن و نخ دندون کشیدن خوابیده باشم،تنبلم،از جسیکا آلبا،آنجلینا جولی و کمرون دیاز و ترانه علی دوستی و گلشیفته فراهانی خوشم می آد،گوشت و موز خیلی دوست دارم و می خورم،می تونم دو دقیقه نفسم رو زیر آب نگه دارم و بیشتر از اون رو امتحان نکردم ولی شاید بتونم،چیزی رو فراموش نمی کنم،از سه چهار سالگیم کلی خاطره دارم،کارتون دوست دارم،شلوار جین زیاد می پوشم،روزگاری می تونستم ده دوازده تا صدا تقلید کنم،از گروه تاتو خوشم می آد،طرفدار پر و پا قرص آثار مونت گومری و مارکز هستم...بسه دیگه،واسه یه فیلم ساختن که آدم این قدر خودشو لو نمی ده! ؟
جواب سوال چهار)خب،فکر نمی کنم به این راحتی کسی بتونه نقش منو بازی کنه،چون نه خوش تیپم،نه خوش قد و بالا،هنر پیشه های ما هم که قربونش برم همه از لا زر ورق در اومدن و تیپشون به تیپ برد پیت دهن کجی می کنه،فکر می کنم کارگردان مثل آقای بیضایی از نابازیگر استفاده کنه بهتر باشه،برای خودت می گم آقای کارگردان،می ترسم خیلی علاف بشی! ؟
خب،این بود شرح حال بنده،نمی دونم کدومتون بعد من این بازی رو دست می گیرید،ولی خب ممنون از مهتاب و ابر بهار به خاطر دعوتشون،اومده بودم که خاطره جشن عروسی دوستم رو تعریف کنم که خب عرق بازی شدیم و داستانش بمونه واسه سری بعد که اگه حس و حالی بود براتون تعریف کنم چون خالی از لطف نیست....خوش باشید بچه ها! ؟
Labels: اعترافات من
|