Friday, May 25, 2007
امروز بعد از ظهر پای ماهواره نشسته بودم و همراه مادرم یه فیلم از وحدت-کمدین زمان شاه-روتماشا می کردیم...یه جای فیلم بود که وحدت به پیشنهاد دوستش می ره کاباره چون با زنش مشکلی پیدا کرده بوده و می خواسته مثلا هوایی عوض کنه اون وقت مدام زن رقاصه رو شکل زنش می دیده...مادرم با دیدن این صحنه یه جوری که منو به فکر فرو برد گفت:وای نگاه کن چقدر زنشو دوست داره!......یادم اومد من هم زمانی،هرجا می رفتم و هر دختری رو می دیدم،حس می کردم شکل آرزوئه....راستش اون قدر روی این مسئله فکر کردم و اون قدر ازش گذشته که الان واقعا خودم هم نمی دونم آیا واقعا آرزو رو دوست داشتم یا این جوری تصور می کردم؟
حیف آدمها هرگز نمی تونن به اون خوبی که در ذهنشون تجسم می کنن باشن و این حسرت تا آخر عمر با آدم باقی می مونه.......... ؟
|
حیف آدمها هرگز نمی تونن به اون خوبی که در ذهنشون تجسم می کنن باشن و این حسرت تا آخر عمر با آدم باقی می مونه.......... ؟
|