<$BlogRSDURL$>

Thursday, May 10, 2007

نمی دونم کی اون روز از راه می رسه که تظاهر،از فرهنگ ایرونیها حذف بشه؟
از اون روزهاس که اگه حوصله داشتم،چنان پست انتقادی تندی می نوشتم و همه چی رو به گند می کشیدم که از فرداش بیام در این وبلاگ رو ببندم!یه زمانی خیلی برای نوشتن این جور تمها حوصله و شاید به تعبیری انگیزه داشتم...به هر حال این بار می خوام حسابی غز بزنم،بنابراین توصیه می کنم اگه اعصابتون خط خطیه،این متن رو نخونید،متشکرم! ؟

یک) اول صبح در رو باز می کنی،چشمت می افته تو چشم همسایه،وامی سی چند کلوم باهاش صحبت کنی،می بینی تا نشسته داره از خودش و خاندانش تعریف می کنه،فقط کم مونده بگه ما افتخار دادیم ما تحتمون رو روی این زمین خاکی گذاشتیم!...ازش خدا حافظی می کنی می شینی تو تاکسی،راننده داره درد دل می کنه،به خیالت می شینی یه کمی به حرفاش گوش می دی بلکه هم دردی کرده باشی،به جمله سوم نرسیده،شروع می کنه از خودش تعریف کردن،می رسی سرکار،هنوز کارت رو شروع نکردی در باز می شه و فلان خانوم حراف همکارت می آد تو و هنوز سلام و احوالپرسی نکرده یه طومار در وصف کمالات امیر الاغش(جدیدا همه یه امیر گذاشتن اول اسم بچه هاشون!)تحویلت می ده،اصلا نمی پرسه برات جالبه بشنوی یا نه،سر ناهار باز همین جور،تو مسیر برگشت باز همین جور،خسته کوفته می رسی خونه می بینی فک و فامیل ریختن تو خونه ات،به رسم ادب می شینی کنارشون،می بینی بازهم تعریف،فیس، افاده،تفرعن!ماشالا ژستها هم که همه یه جور،یه حالت اکراه انگاری ماتحتشونو آوردی گذاشتی جلو بینی شون! ؟

دو) آقا برنامه می سازن برای نقد بررسی عملکرد فلان ارگان اجرایی،تنها کاری که تو اون برنامه انجام نمی شه نقد کردن گنده کاریهای اون ارگانه!مجری برنامه بعد از این که با یه کیلومتر عناوین سرتیپ سردار سوسمار سمسار دکتر خلبان غواص قواد رو معرفی می کنه همون اول بسم الله می گه:البته می دونیم که ایشون و دست اندر کارانشون شبانه روز مخلصانه زحمت می کشن ولیکن مشکلات بسیار کوچکی وجود داره که اون هم به امید خدا حل شدنیه....د الاغ!اگه مشکلات کوچیکن و حل شدنی،مرض داشتی وقت مردم رو بگیری و این پشمالوی گامبو که از هیچی هم خبر نداره قربونش برم-و ای کاش داروین زنده بود تا حلقه مفقود تکاملیش رو به عینه ببینه!- رو دعوت کنی،حال تماشاچی رو به هم بزنی بس که از ...اش بالا و پایین می ری و تعریف و تمجید می کنی و اون هم با لبخند ایکبیری حال بهم زنش تشکر کنه و در واقع انگشت شست نشون بده به تماشاچی...آقا جان شازده پروریم!بالا بریم پایین بیایم هستیم،روز به روز هم داره بدتر می شه،اگه زمان شاه فقط یه شاه بود که ملت از....اش بالا و پایین می رفتن،خدا رو صد هزار مرتبه شکر،به حول و قوه الهی الان هر ننه قمری واسه خودش یه پادشاهه! ؟

سه) نمی دونم چند ساله دارم این مسیر همت غرب به شرق رو می رم،ولی یه چیزی رو شک ندارم،اون هم اینه که هر روزی که این دوستان طرح روان سازی ترافیک تشریف مبارک داشته باشن من شیرین نیم ساعت دیرتر می رسم،حالا روان سازی بخوره تو سرش،ملت رو علاف کرده چون می بینه کمی اون طرف تر یه دختر باریک قلمی با وضعی که اسلام رو در خطر می اندازه داره تردد می کنه و یهو بدو،همچین انگار بهش گفتن مادرت لخت از پنجره افتاده تو خیابون اگه دیر برسی بردنش،می ره سمتش و اون همه ماشین در هم گره خورده رو به امون خدا رها می کنه،یکی نیست بهش بگه تو رو سننه؟تو مگه دختر خودت چطوری می گرده؟مگه اون همه سگ پاچه گیری که تو جامعه ول کردن در انجام وظایفشون کوتاهی کردن که تو خودت رو قاطی می کنی؟حالا این وسط ...بازی روزنامه ایران جای شنیدن که سهله شا...دن داره که گفته این مانکنها پول می گیرن تا تو جامعه فساد رو ترویج بدن!اینو بذارید کنار خبری که دیروز از تلویزیون پخش شد و گفتن چهارده میلیارد تومن بودجه مملکت رو خرج این امثال این سگهای هار کردن!آخه فلان فلان شده ها،چرا آدمو مجبور می کنید که به مادرتون فحش بده؟این چه دروغهاییه که تحویل مردم می دید؟کدوم اوشکول منگولی اون قدر بیکاره که به این همه دختر مانتو کوتاه بزک کرده پول داده باشه که به قول شما بیان تو خیابونها قر بدن و اسلام رو به خطر بندازن به جز خودتون؟چرا نمی گید در یه دوره ای چون می خواستید از فروش مانتوی کوتاه و این جور البسه پول به جیب بزنید،راشو باز گذاشتید،حالا یه گروه دیگه اومدن می خوان یه سری لباس دلقکی دیگه رو بکنن تن ملت و مردم رو بچاپن،می بینن کسی استقبال نمی کنه به زور دگنک و به اسم حفاظت از عفت عمومی می آن سلیقه شونو به آدم حقنه می کنن!همه چیز تو این مملکت سر پوله!کدوم عفت؟کدوم مبارزه با تهاجم فرهنگی؟واسه کی این وسط معرکه گرفتید ؟

خب،اگه بخواد همین جوری پبش بره حکمم اگه اعدام نباشه،با یه درجه تخفیف به جرم تشویش اذهان و نشر اکاذیب افتادن تو سیاهچالهاییه که معلوم نیست سر و تهش کجاست،پس خودم تعطیل کنم این غر زدنها مو،این روزها اگه نمی نویسم بخشیش به این خاطره که از این جور مطالب کفر آمیز ذهنم رو پر کرده،به قول آقایون باید برسم حضور یکی از شیوخ ارشاد بشم،تا از این به بعد فقط بیام به به و چه چه کنم و در وصف زیبایی های زندگی گلواژه بسرایم....رفتیم دوستان،رفتیم،شنا ایشالا روز بهتری داشته باشید و اعصابتون مثل من خط خطی نباشه،حرفهای من رو هم چندان جدی نگیرید،عصبانی بودم یه چیزی گفتم،حالا کی با من می آد نمایشگاه کتاب؟

Labels:


|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com