<$BlogRSDURL$>

Monday, December 25, 2006

یه بار تو عمرمون خواستیم ادای احترام کنیم بریم مراسم تشییع جنازه ناصر عبداللهی،شانس ما یک برفی گرفت!!من هم که از سرما متنفر،هیچی دیگه بی خیال شدیم و کیفمون رو گرفتیم دستمون و مثل یه کارمند کوچولوی خوب رفتیم سرکار عدل تا رسیدیم و کارت زدیم و پشت میزمون نشستیم هوا باز شد!اصلا انگار بخواد انگشت شسته رو همچین در کمال احترام تقدیمت بکنه این آسمون جو علق!!!................... ؟
*****
دیشب شب خوبی بود برام،از یه فروشنده دوره گرد چند تا فیلم دی وی دی خریدم که مدتها حسرت داشتنشون رو داشتم...از جمله فیلم با گرگها می رقصد کیوین کاستنر...می دونم صد بار تلویزیون نشون داده ولی زبان اصل و بدون سانسورش مزه دیگری داره...چقدر اون صحنه ای رو در انتهای فیلم که باد در موهایش از بالای کوه فریاد می زنه:رقصنده با گرگ صدای منو می شنوی؟تو همیشه دوست من باقی می مونی،رقصنده با گرگ تو تا ابد دوست مایی!! رو دوست دارم...دوبله فارسیش البته حرف نداشت و مرحوم معمار زاده جای باد در موهایش عالی حرف زده بود ولی تو زبون اصل اونجایی که سرخوپوسته فریاد می کشه در واقع ضجه می زنه و صدا توی گلوش می شکنه جوری که دل آدم ریش می شه و به قول گفتنی انگار که غم جدایی از دل اون جدا شده و بر دل تو نشسته.....خیلی احساسی شد،می تونم حدس بزنم چه کسانی برام کامنت می ذارن و دست می اندازن ولی خب برای خودم که یه دنیا ارزش داشت................ ؟

|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com