Friday, September 01, 2006
خب من دوباره پيدام شد...زنده و سالم....اهل روضه خوني نيستم ولي خدا مي دونه يه لحظاتي تو اين سفر حس مي كردم ممكنه سالم برنگرديم!در مجموع بهمون بد نگذشت،ولي من اگه باد كلاهم رو دوباره اونجا ببره ديگه نمي رم برش دارم.....جالبه ديشب كه با دوستاي تركم در مورد اين مسافرت حرف مي زدم خودشون مي گفتن:ما كه خودمون تركيم جرئت نمي كنيم همين طوري پاشيم بريم اونجا چون خودمون مي دونيم چه جنس خرابهايي هستن!.....بهم ثابت شد كه بيخود براي يه قومي جك درست نمي كنن و در موردشون بد نمي گن....جدا كه جماعتي كاسب تر و دله دزد تر از اونها نديدم...فكرشو بكن،هيچ زبوني رو غير از زبون خودشون بلد نيستن و وقتي هم باهاشون انگليسي حرف مي زني جوابت رو نمي دن و در بهترين حالت چنان نگاه بدي بهت مي كنن انگار جرم كردي....ولي خب از اينها كه بگذريم نماي تاريخي شهر و به خصوص مقبره مشاهيرشون خيلي ديدنيه،وقتي از بين مجسمه ها و پيكره هاي هنرمندان و مشاهيرشون عبور مي كردم(بالاي قبر هر يك از بزرگانشون يه مجسمه در اندازه طبيعي از اون فرد ساختن)يه لحظه اونجا رو با قطعه هنرمندان خودمون در بهشت زهرا مقايسه كردم و افسوس خوردم....ما كه ادعاي علم و هنرمون مي شه چطور از مشاهيرمون قدرداني مي كنيم اينها چطور.........گفتني از اين مسافرت زياد دارم،ولي فعلا حوصله تعريف كردنش رو ندارم،ولي در كل به نظر من همون يه بار بيشتر ارزش رفتن نداره و شايد از نظر بعضيها به همون يه بار رفتن هم نيارزه............... ؟
|
|