Monday, August 21, 2006
دیشب وقتی در حین پیاده روی،تصادفا آرزو رو دیدم متوجه شدم که چه زمان زیادی سپری شده....دیگه هیچ نشونه ای از اون دختر بچه عروسکی دوازده سیزده ساله ای که می شناختم باقی نمونده بود....اون دختر سفید پوشی که با روسری آبی کلید انداخته بود و داشت در رو باز می کرد یک زن جوان بالغ بود....یه زن بالغ بیست و هفت ساله..................... ؟
|