<$BlogRSDURL$>

Friday, March 17, 2006

نمي دونم چرا چند وقته حرفم نمي آد.سر كار كه هستم،تو تاكسي و ميني بوس و حتي وسط چرت زدن،يه مطالبي به ذهنم مي رسه و به خودم مي گم برسم خونه مي نويسمش،ولي وقتي پاي كامپيوتر مي شينم مي بينم حسش پريده.خوش به حال اونهايي كه يه هيس تو وبلاگشون مي نويسن و يهو بيست نفر پشتش كامنت مي دن.ما كه از اين شانسها نداريم.تو اين فكرم به عنوان آخرين بلاگ سال،يه پست انتقادي بنويسم و خودمو نقد كنم،حس مي كنم ديگه بعد اين همه سال تونستم يه جورايي خودمو بشناسم و چم و خم اخلاقم بياد دستم.پس اگه مي شه دفعه بعد كه لطف مي كنيد و به معبد سامورايي كوچك قدم رنجه مي فرماييد تو ذهنتون باشه كه قراره راجع به من نظر بديد.هيچ تعارفي هم تو كار نباشه،من مخلص همه تون هستم لطفا هندونه زير بغلمون نذاريد و خيلي صاف و ساده بگيد نظرتون چيه.مي گم شايد بد نباشه يه مقايسه اي بين نظرات شما با اون چيزي كه من مي خوام بنويسم انجام بشه،كمترين حسنش اينه كه مي فهمم چقدر خودمو درست شناختم.تم خوبي به نظرم مي آد،مي رم روش فكر كنم و همين روزا مي نويسمش،شما هم اگه چيزي به نظرتون رسيد دريغ نكنيد.تا بعد.................. ؟

|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com