<$BlogRSDURL$>

Friday, June 25, 2004

دیشب باز بی خوابی زد به سرم...بازی پرتغال و انگلیس رو به هر زحمتی بود، خواب و نیمه خواب، تا آخر دیدم و بعد که اومدم بخوابم دیگه خوابم نمی برد...اتاقم تاریک و خلوت بود اما پر از صدای خاطرات قدیمم...صدای دوستام رو می شنیدم، صدای دویدنهاشون، خندیدنهاشون...با خودم گفتم زندگی بدون عشق چه مفهومی می تونه داشته باشه؟ جای خالی معشوق رو چه کسی می تونه پر کنه؟... همه ما در زندگی، کم و بیش از این نعمت برخورداریم که از عشق پدر، مادر، خواهر و برادر برخوردار بشیم، همه اونها عزیزن و عشقشون کاملا خواستنی...اما یه جای خالی تو وجود هر کس هست، که اونها نمی تونن پر کنن، به رغم عزیز بودن و با ارزش بودنشون، اون جای خالی متعلق به اونها نیست، بلکه متعلق به معشوقه.... معشوق هر کسی، می تونه در نظر دیگران یه آدم کاملا معمولی باشه، این عاشقه که اونو ارزشمند می بینه، بقول معروف علف به دهن بزی شیرینه... باید به احساسات دیگران احترام گذاشت، چون احساسات هر کسی ، مقدس ترین و با ارزشترین چیزشه...نباید با خودخواهی، قلب دیگران رو بشکنیم، احساساتشون رو جریحه دار کنیم...به خدا که دار مکافات هر کسی تو همین دنیاست... فکر نکن اگه دل کسی رو شکستی می تونی قسر در بری، باور کن خدا تو همین دنیا، چنان به زمین مرگ می زدنت، که روزی صدبار بگی غلط کردم....
بگذریم، زیادی اخلاقی شد، ولی چیزی که رو ذهنم سنگینی می کرد، و نمی ذاشت دیشب بخوابم، همین مسئله معشوق بود...اگه کسی نباشه که از صمیم قلب و با خلوص نیت دوستش داشته باشی، بهش عشق بورزی، عاشقانه در گوشش زمزمه کنی و محکم روی سینه ات، روی قلبت فشارش بدی، نوازشش کنی، بهش محبت کنی، عشق رو در اون نمودار ببینی، واقعا اگر هیچ یک از اینها رو نداشته باشی، زندگیت به چه دردی می خوره؟ واقعا اگر معشوق نباشه پس خاک بر سر این دنیا! ........................................ خدایا اگر معشوقم بره، پیشم برنگرده، حتی یک لحظه هم نمی خوام زنده بمونم....حتی یک لحظه!

|

This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com