Sunday, June 20, 2004
روي صحبتم امروز با خداست،خدايي كه حتي در سخت ترين شرايط زندگي منو تنها نذاشت،فراموشم نكرد و ديشب،بزرگترين لطف ممكن رو در حقم كرد....خدايا،ممنون كه آرزو رو بهم برگردوندي! ديگه داشتم نا اميد مي شدم،فكر مي كردم تو هم منو فراموش كردي،هرشب قبل از خواب،با خواهش و التماس ازت آرزو رو طلب مي كردم،مي گفتم خدايا آرزو رو بهم برگردون،آرزوي كوچيك و خوشكلم روهمون جوري كه بود،خندان،رقصان و شادان بهم برگردون!من اون آرزو رو مي خوام،آرزويي كه در گذشته ها مدفون شده و دستم ازش كوتاست،آرزويي كه ديگه امروز وجود نداره،ولي براي تويي كه خدايي برگردوندنش هيچ كاري نداره....و تو خدايا، ديشب اونو بهم برگردوندي! همون جور كه بود! همون جوري كه هميشه ازت خواسته بودم!
خدايا، ديشت دلم از نور حقيقت روشن شد، فهميدم كه اشتباه نمي كردم،فهميدم كه عشقم به آرزو همونجوري كه هميشه اعتقاد داشتم پاك و بي غل و غش بوده،وگرنه تو اونو بهم برنمي گردوندي،اونم درست با همون شكل و شمايلي كه هميشه ازت طلب مي كردم....خدايا من ديگه حسرت نخواهم خورد، حالا ديگه مطمئنم كه هيشكي مثل من آرزو رو اين طور پاك و خالصانه دوست نداشته........خدايا هديه اي رو كه بهم دادي تا ابد حفظ خواهم كرد.....تصاوير نوجواني آرزو بهترين پاداشي بود كه مي تونستي بهم بدي...........................آرزو به آغوشم خوش آمدي
|
خدايا، ديشت دلم از نور حقيقت روشن شد، فهميدم كه اشتباه نمي كردم،فهميدم كه عشقم به آرزو همونجوري كه هميشه اعتقاد داشتم پاك و بي غل و غش بوده،وگرنه تو اونو بهم برنمي گردوندي،اونم درست با همون شكل و شمايلي كه هميشه ازت طلب مي كردم....خدايا من ديگه حسرت نخواهم خورد، حالا ديگه مطمئنم كه هيشكي مثل من آرزو رو اين طور پاك و خالصانه دوست نداشته........خدايا هديه اي رو كه بهم دادي تا ابد حفظ خواهم كرد.....تصاوير نوجواني آرزو بهترين پاداشي بود كه مي تونستي بهم بدي...........................آرزو به آغوشم خوش آمدي
|