Sunday, February 08, 2009
Thursday, February 05, 2009
خب الوعده وفا...من اهل پنهون کاری نیستم...حتا اینجا که یه وبلاگ همگانی است و همه می تونن راحت بهش دسترسی پیدا کنن...سه چهار پست قبل،مطلبی نوشتم با عنوان خورشید زندگی،همونی که تهش یه بعدا نوشت هم اضافه کردم،اگه خونده باشینش می دونید که گفتم یه کار تموم نشده دارم که دو سه هفته بعد نتیجه اش مشخص می شه....اون کار امروز انجام شد،اون هم موفقیت آمیز!...البته کلی اتفاق ناخواسته وسطش افتاد ولی تقدیر بود که انجام بشه،قرار بود اون چیزی که در ذهنم طرح کرده بودم صورت حقیقت به خودش بگیره،کلش در یه ربع رخ داد ولی اندازه صد تا یه ربع ماجرا داشت تا به انجام برسه،چقدر هیجان انگیز بود،چند بار امیدوار و نا امید شدم،ولی خب وقتی امانتی رو به دست صاحبش رسوندم یه نفس راحت کشیدم....آره قرار بود بشه،خیلی اتفاقات افتاد که هر یکیش می تونست کل نقشه های این چند روز ما رو نقش بر آب کنه....می دونی،اهل نتیجه گیری های احساسی نیستم ولی حس می کنم این بار کارم از اون بالا داره تایید می شه....من هیچ وقت از این شانس ها نمی آوردم...انگار قراره این بار همه چیز بر وفق مرادم پیش بره،البته من صادقانه زحمت می کشم براش ولی خب همیشه یه تیکه هست که در اختیارت نیست و همون می تونه کل کارات رو لنگ کنه و من اغلب سر همین یه مورد کارم به خنسی می خورد ولی گویا این بار قراره من هم بشم قهرمان داستان....فقط می تونم بگم خوشحالم و سعی می کنم قدرشناس باشم....مرسی،مرسی که اومدی،مرسی که پذیرفتی،مرسی که هستی،مرسی که.....نمی دونم...فقط مرسی! ؟
|
Labels: مرسی
|
Wednesday, February 04, 2009
هرچند من معمولا در وبلاگم از جانب دیگران مطلب منتشر نمی کنم،ولی چون یه دوست ازم تقاضا کرده،دوستی که برام ارزشمنده،پس به احترامش خواسته اش رو عملی می کنم ولی همون طور که به خودش گفتم،مطلب من هرگز جای خالی اون،دوستانش و وبلاگشون رو پر نخواهد کرد....... ؟
دیروز پونزده بهمن تولد پ.پ بود،خب امسال چندان سال جالبی براش نبوده و اتفاقی در زندگیش افتاده که تا اثراتش بخواد برطرف بشه ممکنه مدتی طول بکشه ولی من شخصا دوست دارم اون دوباره برگرده و دوستاش رو که الان هر کدوم گوشه ای از کشور بلکه این کره خاکی هستن دور هم جمع بکنه،من که جز روایت کاری ازم ساخته نیست،سعی می کنم این یه قلم کار رو درست انجام بدم،آرزو دارم سال بعد برات سال بهتری باشه پ.پ،در سالروز تولدت تنها چیزی که می تونم از ته دل برات بخوام اینه که سربلند بشی و آوازه ات به همون خیال انگیزی و مرموز بودن آواز یک درنا حدود مرزها رو پشت سر بذاره و همون جوری که یکی با آوازش از خلال گذر سالها تکونم داد،تو هم تاثیرت ابدی باشه.....تولدت مبارک،دلت شاد،عمرت بی پایان! ؟
|
دیروز پونزده بهمن تولد پ.پ بود،خب امسال چندان سال جالبی براش نبوده و اتفاقی در زندگیش افتاده که تا اثراتش بخواد برطرف بشه ممکنه مدتی طول بکشه ولی من شخصا دوست دارم اون دوباره برگرده و دوستاش رو که الان هر کدوم گوشه ای از کشور بلکه این کره خاکی هستن دور هم جمع بکنه،من که جز روایت کاری ازم ساخته نیست،سعی می کنم این یه قلم کار رو درست انجام بدم،آرزو دارم سال بعد برات سال بهتری باشه پ.پ،در سالروز تولدت تنها چیزی که می تونم از ته دل برات بخوام اینه که سربلند بشی و آوازه ات به همون خیال انگیزی و مرموز بودن آواز یک درنا حدود مرزها رو پشت سر بذاره و همون جوری که یکی با آوازش از خلال گذر سالها تکونم داد،تو هم تاثیرت ابدی باشه.....تولدت مبارک،دلت شاد،عمرت بی پایان! ؟
Labels: ادای دین به یک دوست
|